از خدا خواستم دلی بدهد که به هر دلی نگویم تو رو میخواهم
ولی انگار خدا خواست اول امتحان کند که من شایستگی اون دل را دارم
هنوز از این آرزو بیرون نیامده بودم که دیدم دلم میخاد با همه دل ها حرف بزند
به سخن خودم رسیدم که در حال امتحانم
ولی نه
میشود امتحان را خوب داد
به دل گفتم: یا میتوانیم و قبول میشویم و یا رد خواهیم شد و بیچاره
دل قبول کرد و قبول شدم
ولی کاش رد میشدم تا بدونم دل از قبول شدن به خود بغض نگیر
این دل به خاطر یک نفر قبول شد
انگار به دل خودم هم دروغ گفتم
اون یک نفر هنوز نمیدونه که من قبول شدم
بهش خدا میگه